قصه بی تی اس پارت ۲🤝

بعد اینکه تهیونگ رفت تویه تختش جین پشت سرش گفت:"من باورم نمیشه که اون رلش بود اخه یه دختر توکیو ای؟"
شوگا گفت:"یعنی ۱ سال بود که باهاش رل داشته میزده😥🤔چرا ما خبر نداشتیم؟"
تهیونگ حرف های شوگا و جین رو فهمید و اومد و گفت:"شما ها دخالت نکنید!هر کدوم از ما مثل من جین شوگا جیهوپ و..راز های مختلفی داریم که شاید هیچ کس نمیدونه!پس دخالت نکنید رل گرفتم که گرفتم...!"
دیدگاه ها (۰)

حقیقت هایی در مورد بی تی اس💚💫🦋

من در گیر باباتم💟🥀

قصه بی تی اس پارت ۱😊

ناموجون🙂😍

خشم تبدیل به عشق

ویو راوی : تهکوک کنار هم نشسته بودن ؛ بی توجه حرف های حوصله ...

روانی منP38

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط